نوت پلاس

 

ایجاد صنعت بومی GPU/CPU از صفر: نقشه راه برای یک کشور در حال توسعه

 

ایجاد یک صنعت بومی برای طراحی و تولید واحدهای پردازش مرکزی (CPU) و واحدهای پردازش گرافیکی (GPU) از پایه، تلاشی بلندپروازانه و سرمایه‌بر برای یک کشور در حال توسعه است، اما با برنامه‌ریزی استراتژیک، تعهد بلندمدت و سرمایه‌گذاری هوشمند، دست‌یافتنی است. این فرآیند پیچیده نیازمند یک رویکرد چندمرحله‌ای است که شامل توسعه استعدادها، ایجاد زیرساخت‌های لازم و تقویت همکاری‌های بین‌المللی می‌شود.

در ادامه، یک نقشه راه چهار مرحله‌ای برای چگونگی دستیابی یک کشور در حال توسعه به این هدف ارائه می‌شود.


 

فاز ۱: بنیان‌گذاری و برنامه‌ریزی استراتژیک (سال ۱ تا ۵)

 

در این مرحله اولیه، تمرکز بر ایجاد یک پایه محکم برای صنعت آینده است. اقدامات کلیدی عبارتند از:

  • تدوین استراتژی ملی نیمه‌هادی‌ها: دولت باید با همکاری متخصصان داخلی و بین‌المللی، یک نقشه راه جامع و بلندمدت تدوین کند. این استراتژی باید اهداف واقع‌بینانه، جدول زمانی مشخص و منابع مالی مورد نیاز را تعیین نماید.

  • سرمایه‌گذاری در آموزش و پرورش: سنگ بنای این صنعت، نیروی انسانی متخصص است. سرمایه‌گذاری گسترده در رشته‌های علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات (STEM) در تمام سطوح آموزشی، از مدارس تا دانشگاه‌ها، ضروری است. همچنین، بورسیه‌های تحصیلی برای اعزام دانشجویان نخبه به دانشگاه‌های برتر جهان در زمینه مهندسی برق، علوم کامپیوتر و فیزیک مواد باید فراهم شود.

  • تاسیس مراکز تحقیقاتی و طراحی اولیه: در ابتدا، تمرکز باید بر روی طراحی تراشه باشد که به مراتب کم‌هزینه‌تر از ساخت (Fabrication) است. ایجاد مراکز طراحی تراشه (Fabless Design Centers) با جذب متخصصان داخلی و خارجی و همچنین استفاده از استعدادهای بازگشته از خارج (دیاسپورا)، می‌تواند نقطه شروع مناسبی باشد.

  • مشارکت‌های بین‌المللی: برقراری ارتباط و همکاری با دانشگاه‌ها و موسسات تحقیقاتی پیشرو در جهان برای انتقال دانش و فناوری، امری حیاتی است. این همکاری‌ها می‌تواند شامل برنامه‌های تبادل دانشجو و استاد، و پروژه‌های تحقیقاتی مشترک باشد.


 

فاز ۲: توسعه زیرساخت‌ها و کسب فناوری (سال ۶ تا ۱۰)

 

پس از ایجاد پایه‌های علمی و تحقیقاتی، نوبت به توسعه زیرساخت‌های فیزیکی و کسب فناوری‌های کلیدی می‌رسد:

  • ایجاد زیرساخت‌های حیاتی: ساخت کارخانه‌های نیمه‌هادی (Fab) نیازمند زیرساخت‌های قابل اعتماد و باکیفیت است. این شامل شبکه‌های برق پایدار و بدون نوسان، منابع آب فوق خالص (Ultrapure Water) و زنجیره تامین قوی برای مواد اولیه و گازهای تخصصی است.

  • ساخت اولین کارخانه آزمایشی (Test Fab): احداث یک کارخانه تولیدی در مقیاس کوچک یا آزمایشگاهی، گام بعدی است. هدف این کارخانه، نه تولید انبوه، بلکه تحقیق و توسعه، نمونه‌سازی اولیه و آموزش نیروی کار فنی برای فرآیندهای پیچیده ساخت تراشه است.

  • کسب مجوزهای مالکیت معنوی (IP): به جای اختراع دوباره چرخ، یک کشور می‌تواند مجوز استفاده از معماری‌های پردازنده موجود مانند ARM یا معماری متن-باز RISC-V را خریداری کند. این کار به طراحان داخلی اجازه می‌دهد تا بر روی بهینه‌سازی و ایجاد ویژگی‌های منحصر به فرد تمرکز کنند.

  • جذب سرمایه‌گذاری خارجی و جوینت ونچر: همکاری با شرکت‌های بین‌المللی پیشرو در صنعت نیمه‌هادی از طریق سرمایه‌گذاری مشترک (Joint Venture) می‌تواند راهی موثر برای انتقال فناوری، دانش مدیریتی و دسترسی به بازارهای جهانی باشد. دولت باید با ارائه مشوق‌های مالیاتی و قانونی، فضا را برای این‌گونه همکاری‌ها جذاب کند.


 

فاز ۳: تولید تجاری و گسترش اکوسیستم (سال ۱۱ تا ۱۵)

 

در این مرحله، کشور باید به سمت تولید تجاری و ایجاد یک اکوسیستم کامل حرکت کند:

  • احداث کارخانه تولید تجاری (Commercial Fab): با تجربیات به دست آمده از کارخانه آزمایشی، زمان ساخت یک کارخانه در مقیاس تجاری فرا می‌رسد. این یک سرمایه‌گذاری بسیار هنگفت است که اغلب میلیاردها دلار هزینه در بر دارد. تمرکز اولیه می‌تواند بر روی تولید تراشه‌هایی با فناوری‌های بالغ‌تر (Mature Nodes) باشد که همچنان در بسیاری از صنایع کاربرد دارند.

  • توسعه زنجیره تامین داخلی: حمایت از شرکت‌های داخلی برای تولید مواد، تجهیزات و ارائه خدمات مورد نیاز صنعت نیمه‌هادی، وابستگی به واردات را کاهش داده و یک اکوسیستم پایدار ایجاد می‌کند.

  • ایجاد بازار داخلی: دولت می‌تواند با الزام به استفاده از تراشه‌های تولید داخل در پروژه‌های دولتی، صنایع استراتژیک و شرکت‌های دولتی، یک بازار اولیه تضمین‌شده برای محصولات بومی فراهم آورد.


 

فاز ۴: نوآوری و حرکت به سمت خودکفایی (سال ۱۶ به بعد)

 

هدف نهایی، دستیابی به نوآوری مستقل و جایگاهی رقابتی در بازار جهانی است:

  • سرمایه‌گذاری سنگین در تحقیق و توسعه (R&D): برای رقابت در لبه فناوری، سرمایه‌گذاری مداوم و گسترده در تحقیق و توسعه برای ایجاد معماری‌های پردازنده بومی و فناوری‌های ساخت پیشرفته‌تر ضروری است.

  • ارتقاء کارخانه‌های تولیدی: کارخانه‌های موجود باید به طور مداوم برای دستیابی به فرآیندهای تولید پیشرفته‌تر (Advanced Nodes) ارتقا یابند تا بتوانند پردازنده‌هایی با عملکرد بالاتر و مصرف انرژی کمتر تولید کنند.

  • حمایت از استارتاپ‌ها و شرکت‌های دانش‌بنیان: ایجاد یک اکوسیستم پویا از استارتاپ‌های نوآور در زمینه‌های مختلف از طراحی ابزارهای اتوماسیون طراحی الکترونیکی (EDA) گرفته تا بسته‌بندی پیشرفته تراشه (Advanced Packaging)، به پایداری و رشد بلندمدت صنعت کمک می‌کند.

 

چالش‌ها و فرصت‌ها

 

  • چالش‌ها: هزینه بسیار بالا، نیاز به سرمایه‌گذاری مداوم، رقابت شدید جهانی، دسترسی به فناوری‌های انحصاری و تحریم‌های احتمالی از بزرگترین چالش‌های پیش رو هستند.

  • فرصت‌ها: استقلال استراتژیک، ایجاد هزاران شغل با مهارت بالا، توسعه صنایع پایین‌دستی (مانند هوش مصنوعی، اینترنت اشیاء و ارتباطات) و پتانسیل صادراتی، از مهمترین فرصت‌های این مسیر است.

در نهایت، موفقیت در این مسیر نیازمند یک عزم ملی، ثبات در سیاست‌گذاری فارغ از تغییر دولت‌ها و نگاهی واقع‌بینانه به چالش‌ها و زمان‌بندی طولانی آن است.

  • سعید

 

🏗️ چگونه یک کشور در حال توسعه می‌تواند صنعت GPU/CPU بومی خود را از صفر بسازد؟


🎯 چشم‌انداز نهایی:

طراحی و ساخت تراشه‌های پردازشی بومی (GPU و CPU) در بازه زمانی ۱۰ تا ۱۵ ساله با قابلیت رقابت حداقلی، بدون وابستگی به شرکت‌های غربی.


🧩 فاز 1: زیرساخت آموزشی و انسانی (سال‌های 1 تا 4)

🎓 اهداف:

  • تربیت نیروی متخصص در طراحی دیجیتال، معماری کامپیوتر، VLSI و سیستم‌های نهفته.

  • تشکیل هسته‌های علمی و فنی در دانشگاه‌ها.

✅ اقدامات کلیدی:

اقدام توضیح
ایجاد رشته و گرایش تخصصی "طراحی تراشه" در قالب رشته‌ «معماری کامپیوتر» یا «VLSI Design»
حمایت از پایان‌نامه‌ها در FPGA/CPU موضوعاتی مثل طراحی CPU ساده، GPU کوچک، حافظه، کش، ALU
فرستادن نخبگان به دانشگاه‌های برتر جهان با شرط بازگشت و ایجاد دانش در داخل کشور
ایجاد قطب‌های دانشگاهی با همکاری صنعت شبیه‌سازی تراشه، طراحی روی FPGA، استفاده از نرم‌افزارهایی مثل ModelSim، Vivado، Cadence، Synopsys

🧠 فاز 2: شروع عملیاتی با طراحی‌های ساده و نمونه‌سازی (سال‌های 3 تا 7)

🎯 اهداف:

  • تولید نمونه CPU/GPUهای ساده روی FPGA یا ASIC ساده

  • راه‌اندازی شرکت‌های دانش‌بنیان کوچک برای طراحی IP Core

✅ اقدامات کلیدی:

اقدام توضیح
طراحی CPU ساده RISC-V روی FPGA اولین قدم برای درک معماری و پیاده‌سازی واقعی
طراحی واحدهای ALU، FPU، حافظه کش به‌عنوان بلوک‌های قابل استفاده در پروژه‌های بعدی
طراحی GPU کوچک (مثلاً 16 هسته موازی ساده) فقط برای کارهای گرافیکی سبک یا تست
راه‌اندازی شرکت‌های طراحی IP تولید IP Core برای CPU/GPU به‌صورت بازاری یا بومی
ورود به open-source (مثل OpenRISC, OpenFPGA, LibreGPU) برای یادگیری و تسریع طراحی

🏭 فاز 3: طراحی تراشه واقعی و همکاری با فب‌های خارجی (سال‌های 5 تا 10)

🎯 اهداف:

  • ساخت اولین تراشه بومی با استفاده از کارخانه‌های خارجی (مثل TSMC یا SMIC)

  • استفاده صنعتی محدود (در محصولات داخل کشور)

✅ اقدامات کلیدی:

اقدام توضیح
Tapeout اولین تراشه واقعی با استفاده از طراحی قبلی و فب خارجی (در گره‌های 28nm یا 14nm)
ایجاد نرم‌افزارهای درایور و SDK بومی تعامل سخت‌افزار با سیستم‌عامل
کاربرد در دستگاه‌های نظامی، صنعتی یا آموزشی برای تست و اصلاح طراحی
ایجاد زنجیره بومی طراحی → شبیه‌سازی → پیاده‌سازی تیم‌های تخصصی برای مراحل مختلف

🧰 فاز 4: بومی‌سازی ابزار و زیرساخت تولید (سال‌های 7 تا 15)

🎯 اهداف:

  • ایجاد کارخانه کوچک تولید تراشه (در گره‌های نه‌چندان پیشرفته)

  • کاهش وابستگی به غرب

✅ اقدامات کلیدی:

اقدام توضیح
خرید یا ساخت دستگاه‌های نیمه‌رسانا ساده در گره‌های 90nm، 65nm، یا حتی 28nm
همکاری با چین، روسیه یا هند برای انتقال فناوری ساخت تراشه
ساخت ابزارهای EDA بومی (EDA = Electronic Design Automation) جایگزین Cadence, Synopsys در داخل کشور
آموزش اپراتورهای فب، شیمی‌دانان مواد، فیزیکدانان نیمه‌هادی برای تکمیل زنجیره تولید

💡 ابزارهای باز برای شروع:

ابزار کاربرد
Verilog / VHDL طراحی سخت‌افزار
QEMU, Ripes, RARS شبیه‌ساز معماری CPU
Chisel, SpinalHDL طراحی ماژولار پیشرفته برای CPU
OpenRISC, RISC-V cores (Rocket, PicoRV) برای شروع طراحی رایگان CPU
Nyuzi GPU (Open Source GPU) برای یادگیری معماری GPU
Vivado / Quartus (FPGA IDE) شبیه‌سازی و پیاده‌سازی روی FPGA

🧭 فاز نهایی: رقابت در سطح جهانی (سال‌های 12 تا 20)

🎯 اهداف:

  • ورود به بازار منطقه‌ای (خاورمیانه، آسیا)

  • طراحی GPU با کاربردهای خاص (AI، صنعتی، embedded)

✅ اقدامات ممکن:

  • تولید چیپ برای خودروهای هوشمند، رباتیک، AI inference

  • ساخت تراشه‌های گرافیکی سبک برای گوشی و سیستم‌های صنعتی

  • تولید شتاب‌دهنده‌های هوش مصنوعی داخلی


💬 جمع‌بندی:

✅ یک کشور در حال توسعه می‌تونه طی یک مسیر واقع‌گرایانه در 10–15 سال به دانش و توان طراحی GPU/CPU دست پیدا کنه اگر:

  • آموزش عالی، پژوهش، صنعت و دولت با هم هماهنگ باشند

  • روی گام‌های کوچک اما پیوسته تمرکز کنه (از FPGA تا Tapeout واقعی)

  • نخبگان و متخصصان حفظ و حمایت شوند

  • تحریم‌ها را با طراحی باز و همکاری‌های استراتژیک دور بزنه


 

  • سعید

 

 

دانلود پادکست  با لینک مستقیم  

 

فصل اول  کتاب Domain-Driven Design The First 15 Years by DDD 

 

 

اینجا یک سند توضیحات مفصل بر اساس منابع ارائه شده است:

سند توضیحات: تقطیر DDD به اصول اولیه - اسکات میلت

این سند، خلاصه‌ای از مقاله "تقطیر DDD به اصول اولیه" نوشته اسکات میلت را ارائه می‌دهد که به بررسی دیدگاه نویسنده در مورد مفاهیم اصلی، چالش‌ها و اصول اولیه Domain-Driven Design (DDD) می‌پردازد. هدف اصلی مقاله، تشویق متخصصان فنی به فراتر رفتن از صرفا درک فنی و همسو شدن با دیدگاه، اهداف، استراتژی و محدودیت‌های کسب‌وکار است.

موضوعات اصلی:

  • همسویی عمیق با کسب‌وکار: مهمترین توصیه نویسنده، فراتر رفتن از درک صرف دامنه و همسو شدن با اهداف و چالش‌های کسب‌وکار است. او تاکید می‌کند که متخصصان فنی باید نگرانی‌های مشابهی با همکاران کسب‌وکار خود داشته باشند.
  • اهمیت IT در کسب‌وکار مدرن و شکاف بین فنی و غیرفنی: نویسنده اشاره می‌کند که نرم‌افزار نقش حیاتی در هر سازمانی دارد، اما اغلب تیم‌های فنی درک سطحی از دامنه دارند و بیشتر بر تکنولوژی به خاطر تکنولوژی تمرکز می‌کنند تا استراتژی و نیازهای کسب‌وکار. او روند همسویی نقش‌های فنی و غیرفنی در شرکت‌های پیشرو را ذکر می‌کند.
  • چالش‌های رایج در پیاده‌سازی DDD و تمرکز بیش از حد بر جنبه‌های فنی: بخش قابل توجهی از مقاله به این موضوع می‌پردازد که چرا راه‌حل‌های مبتنی بر DDD اغلب به نتیجه نمی‌رسند. نویسنده معتقد است این شکست‌ها ناشی از کمبود توانایی برنامه‌نویسی یا تخصص فنی نیست، بلکه به دلیل «کمبود درک، ارتباط و دانش کسب‌وکار» است. او بر تمرکز بیش از حد تیم‌ها بر الگوهای تاکتیکی DDD و نادیده گرفتن جنبه‌های غیرفنی و استراتژیک تاکید دارد.
  • اهمیت درک "چرا" و "چه چیزی" پیش از "چگونه": نویسنده به وضوح بیان می‌کند که فهم "چرا" (مشکل اصلی و هدف کسب‌وکار) و "چه چیزی" (مدل مورد نیاز برای حل آن) به مراتب مهمتر از فهم "چگونه" (پیاده‌سازی فنی) است.
  • پنج اصل اولیه DDD از دیدگاه نویسنده: بخش اصلی مقاله به تشریح پنج اصلی می‌پردازد که نویسنده از جنبه‌های غیرفنی DDD استخراج کرده است. این اصول شامل کسب توافق بر روی مشکل، همکاری در جهت یافتن راه‌حل، اطمینان از حل شدن مشکل اصلی، بهینه‌سازی کل سیستم و داشتن تأثیر مثبت بر تیم هستند.
  • نقش همکاری، ارتباط و یادگیری در موفقیت DDD: نویسنده به کرات بر اهمیت همکاری نزدیک با خبرگان دامنه، ارتباط شفاف بین تیم فنی و کسب‌وکار و تلاش مستمر برای یادگیری عمیق دامنه تاکید می‌کند.

مهمترین ایده‌ها و حقایق:

  • همسویی فنی با استراتژی کسب‌وکار: "شما باید همان نگرانی‌ها را با همکاران کسب‌وکار خود داشته باشید: آیا به بودجه خواهیم رسید؟ چگونه عرضه خود را در قلمروی جدید با موفقیت راه‌اندازی کنیم؟ چگونه گلوگاه در فرآیند تکمیل سفارش را برطرف کنیم؟" این همسویی به متخصصان فنی کمک می‌کند تا فرصت‌های محصولی با ارزش واقعی برای کسب‌وکار را شناسایی کنند.
  • شکاف دانش دامنه در تیم‌های فنی: "اغلب تیم‌های فنی تنها درک سطحی از دامنه‌ای که در آن کار می‌کنند دارند و در تجربه من بیشتر بر تکنولوژی به خاطر تکنولوژی تمرکز می‌کنند تا استراتژی و نیازهای یک کسب‌وکار."
  • دلیل اصلی شکست راه‌حل‌های DDD: "دلیل عدم موفقیت راه‌حل‌ها در ارائه، و دلیلی که باید بر اصول اولیه تمرکز کنیم، نه به دلیل کمبود توانایی برنامه‌نویسی یا تخصص فنی است، بلکه به دلیل کمبود درک، ارتباط، و دانش کسب‌وکار است."
  • تمرکز بر الگوهای تاکتیکی بدون درک زمینه: تیم‌هایی که "فقط با نوشتن کد سروکار دارند، بر الگوهای تاکتیکی DDD تمرکز می‌کنند. آن‌ها الگوهای سازنده را به جای یک راهنما، به عنوان یک کتاب مقدس در نظر می‌گیرند، بدون درک اینکه چه زمانی می‌توان قوانین را شکست."
  • ارزش واقعی DDD در جنبه‌های غیرفنی: "ارزش واقعی DDD در ایجاد یک زبان مشترک، خاص یک زمینه است که توسعه‌دهندگان و خبرگان دامنه را قادر می‌سازد تا به طور مؤثر بر روی راه‌حل‌ها همکاری کنند. کد محصول جانبی این همکاری است."
  1. پنج اصل اولیه پیشنهادی نویسنده:Gain Agreement On The Problem (کسب توافق بر روی مشکل): تمرکز بر انگیزه نیاز به یک راه‌حل و درک مشکل در زمینه وسیع‌تر کسب‌وکار. مشارکت در ارائه ارزش واقعی کسب‌وکار با همدلی با همکاران کسب‌وکار.
  2. Collaborate Towards A Solution (همکاری در جهت یافتن راه‌حل): فراتر رفتن از جمع‌آوری نیازمندی‌ها از طریق همکاری در چشم‌انداز و جهت‌گیری یک راه‌حل. کسب همسویی با سرمایه‌گذاری زمان و انرژی در زیردامنه مشکل اصلی.
  3. Ensure The Solution Solves The Core Problem (اطمینان از حل شدن مشکل اصلی): تمرکز بر نتایج (outcomes) به جای خروجی (output). اجتناب از دلبستگی به یک راه‌حل.
  4. Optimize the Overall System (بهینه‌سازی کل سیستم): داشتن مسئولیت مشترک برای کل سیستم/فرآیند. همسو شدن بر روی هدف تصویر بزرگ.
  5. Be a Positive Influence on the Team (داشتن تأثیر مثبت بر تیم): احترام، صبر و نشان دادن اشتیاق. نمایش فروتنی و همدلی با دیگران.
  • نقش توسعه‌دهنده به عنوان حل‌کننده مشکل: "یک توسعه‌دهنده نرم‌افزار در درجه اول یک حل‌کننده مشکل است. وظیفه آن‌ها حذف موانعی است که مانع از تولید ارزش توسط کسب‌وکار می‌شود، نه تولید کد."
  • اهمیت درک "چرا" پشت نیازمندی‌ها: "باید از کاربران کسب‌وکار که درخواست بهبود در نرم‌افزار موجود را دارند، بر حذر باشید، زیرا آن‌ها اغلب نیازمندی‌هایی را به شما می‌دهند که بر اساس محدودیت‌های سیستم‌های فعلی استوار است، نه آنچه واقعاً می‌خواهند."
  • تمرکز بر بخش‌های "جالب" و "سخت" دامنه: "هنگام انتخاب سناریوها برای مدل‌سازی، به دنبال میوه آسان (low-hanging fruit) نروید؛ مدیریت ساده داده‌ها را نادیده بگیرید. در عوض، به سراغ بخش‌های سخت بروید - مناطق جالب در عمق دامنه اصلی."
  • ارزش فرآیند مدل‌سازی و اکتشاف: "نتیجه پرداختن به یک مشکل از زوایای مختلف، ایجاد یک مدل کامل نیست، بلکه یادگیری و کشف مفاهیم در دامنه مشکل است. این به مراتب ارزشمندتر است."
  • نقش روابط سازمانی و فنی در موفقیت: "اغلب، تیم‌هایی که سایر زمینه‌ها (contexts) را مدیریت می‌کنند، با نیروهای مشابهی انگیزه ندارند، یا اولویت‌های متفاوتی دارند. برای موفقیت راه‌حل‌ها، تیم‌ها معمولاً نیاز به مدیریت تغییرات در این موقعیت‌ها در سطح سیاسی و نه فنی دارند."
  • اهمیت مهارت‌های نرم: "کار تیمی و ارتباط به اندازه توانایی فنی برای ارائه تغییر در دامنه‌های بزرگ یا پیچیده ضروری است. اشتیاق و توانایی یادگیری، موضوعات فنی و غیرفنی، نیز مهارت‌های کلیدی مورد نیاز اعضای تیم هستند."

تکنیک‌ها و مفاهیم مرتبط ذکر شده:

  • Event Storming: یک فعالیت کارگاهی برای درک سریع دامنه مشکل به صورت بصری و مشارکتی.
  • Impact Mapping: تکنیکی برای درک بهتر اینکه چگونه می‌توان بر نتایج کسب‌وکار تأثیر گذاشت.
  • Business Model Canvas: ابزاری برای بصری‌سازی مدل کسب‌وکار یک شرکت.
  • Theory of Constraints (TOC): یک پارادایم مدیریتی که بر شناسایی و حذف گلوگاه‌ها برای بهینه‌سازی کل سیستم تمرکز دارد.
  • Deliberate Discovery: روشی برای بهبود دانش دامنه با تمرکز بر مناطقی که تیم از آن‌ها ناآگاه است.
  • Bounded Contexts: مفهومی در DDD برای تقسیم مدل‌های بزرگ به مدل‌های کوچکتر و مستقل.
  • Ubiquitous Language (UL): زبان مشترکی که توسط تیم فنی و خبرگان دامنه استفاده می‌شود.
  • Model Exploration Whirlpool: روشی برای مدل‌سازی و استخراج دانش در هنگام برخورد با مشکلات پیچیده.
  • Context Map: ابزاری برای بصری‌سازی روابط بین زمینه‌های محدود.

خلاصه:

اسکات میلت در این مقاله تاکید می‌کند که موفقیت در DDD نه تنها به مهارت‌های فنی، بلکه مهمتر از آن به همسویی عمیق با اهداف کسب‌وکار، درک ریشه مشکلات، همکاری مؤثر با خبرگان دامنه و تمرکز بر نتایج کسب‌وکار بستگی دارد. او پنج اصل اولیه را معرفی می‌کند که تیم‌های فنی را تشویق می‌کنند تا نگاهی جامع‌تر به فرآیند توسعه نرم‌افزار داشته باشند و خود را به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از کسب‌وکار در نظر بگیرند. نادیده گرفتن جنبه‌های غیرفنی و تمرکز صرف بر الگوهای کدنویسی، دلیل اصلی عدم موفقیت در بهره‌گیری کامل از پتانسیل DDD است. DDD یک سفر مستمر یادگیری و اکتشاف است که نیازمند تعامل، فروتنی و تمایل به چالش کشیدن فرضیات است.

 

 

 

 

  • سعید

پادکست

 

دانلود پادکست با لینک مستقیم 

 

این متون به اهمیت درک حضور تاریخی و ارتباط آن با واقعه کربلا و انقلاب اسلامی می‌پردازند. نویسنده بر این باور است که اصحاب امام حسین (ع) با درک اینکه در نقطه‌ی آغاز تاریخ جدیدی قرار گرفته‌اند، حاضر به فداکاری شدند. این درک حضور تاریخی در انقلاب اسلامی و در سلوک شهدا نیز تکرار شده است. متن همچنین به راز پایداری کربلا و انقلاب اسلامی، دشمنی با حقیقت کربلا و نقش کربلا در بازخوانی معنای انسانیت اشاره می‌کند و بر این نکته تأکید دارد که حضور در تاریخ توحیدی انقلاب اسلامی همان حضور در تاریخ کربلا و حضور در زمان انفسی است که انسان را متفکر می‌سازد.

 

 

  • یکی از مفاهیم کلیدی مطرح شده در این منابع، درک حضور تاریخی است. این مفهوم به درک عالی‌ترین حضور انسان در نزد خود اشاره دارد. انسان خودش را زمانی درست احساس کرده است که خود را ذیل اراده الهی در تاریخی که در آن حاضر است، احساس کند. این درک حضوری درونی و مرتبط با جان انسان‌ها است که هستی انسان را با او در میان می‌گذارد و صرفاً با اطلاع یافتن از وقایع تاریخی به دست نمی‌آید.
  • اصحاب امام حسین با درک نهضت امام، متوجه شدند تاریخی در حال آغاز شدن است و خواستند در آن تاریخ حاضر باشند. آن‌ها عالی‌ترین حضوری که می‌توانستند در نزد خود احساس کنند، درک آن تاریخی بود که به کمک امام می‌توانستند در آن حاضر شوند. اصحاب فراتر از واجب و حرام، در کربلا امری والاتر، یعنی حاضر شدن در تاریخی که با امام حسین به ظهور آمد را درک کردند. اصرار یاران حضرت برای ماندن در کنار امام، نشان‌دهنده درک حضور تاریخی آن‌ها در بستر تاریخ اسلام است که ارتباطی بی‌واسطه با جانشان دارد. آن‌ها متوجه بودند می‌توانند با امام حسین در آن حضور تاریخی مشترک شوند.
  • کربلا نه تنها یک حادثه گذشته نیست، بلکه آغازی برای تاریخی دیگر است. این واقعه یک حادثه فراتاریخی است که جوابگوی همه روح‌های آماده است و قصه امروز ما را معنا می‌کند. کربلا نمایشگاه روحانیت، معنویت، اخلاق عالی و انسانیت امام حسین و یارانشان است. کربلا ابعاد گسترده‌ای دارد و با رویکرد پدیدارشناسی تاریخی به آن می‌توان در تاریخی حاضر شد که خودمان بیشتر خودمان باشیم. کربلا نشان داد که ایمان و معنویت از همه دنیا قوی‌تر و بزرگ‌تر است.
  • انقلاب اسلامی حضوری در تاریخی است برای آغاز دیگری در دل جهان جدید با بشر جدید. این یعنی کربلا از طریق انقلاب اسلامی ادامه پیدا کرده است. در این زمانه، حضوری که با انقلاب اسلامی شروع شده است، معنای اصیل‌ترین بودن ما می‌باشد. با انقلاب اسلامی، دین وسیع و گسترده‌ای به صحنه آمده است که دینداری دیروزین کافی نیست و باید روح دین و دینداری را درک کرد. انقلاب اسلامی راهی است که انسان این تاریخ را به خدا نزدیک می‌کند. با درک این حضور، می‌توان خود را مانند اصحاب امام حسین درک کرد. ملت ایران در بستر پیروی از حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» متوجه حضور به هنگام تاریخی خود شدند. انقلاب اسلامی مقدمه ظهور حضرت صاحب الأمر دانسته شده است.
  • مشکل بشر جدید این است که معنای خود را گم می‌کند و گرفتار بحران معنا است. با فهم اصحاب کربلا و حضور تاریخی انقلاب اسلامی می‌توان در معنای خود تجدید نظر کرد و از معنای عرفی و وهمی آزاد شد. احساس حقیقی و بهترین حضور در نزد خود، آن است که خود را ذیل اراده الهی در تاریخی که در آن حاضر هستیم احساس کنیم.
  • راز دشمنی با حقیقت کربلا و نظام اسلامی، مربوط به تذکر به حقیقتی است که این نظام مطرح می‌کند تا انسان‌ها به انسانیت خود برگردند. این حقیقت امثال متوکل و دشمنان نظام اسلامی را در هم می‌کوبد. این دشمنی امروز نیز ادامه دارد و ریشه در زیر سؤال بردن هویت استکباری دشمن دارد.
  • تفکر حقیقی غیر از باسواد بودن است؛ تفکر واقعی فهم خصوصیات تاریخ و جهت حرکت آن است. انسان متفکر، زمان‌شناس است و زمان انفسی (تاریخ قدسی) را می‌شناسد و در آن حاضر است. آگاه‌ترین مردم به زمان کسی است که از اتفاقات آن متعجب نمی‌شود و متوجه اقتضائات زمانه می‌گردد. غفلت از تاریخ موجب سرگردانی و بی‌تاریخی می‌شود.
  • حضرت زینب با توجه به فهم تاریخی که در آن قرار داشت، عقیله به معنای بانویی اندیشمند بود و در دل آن همه مصیبت، امیدوارانه و حکیمانه سخن گفت زیرا افق بلندی از تاریخ در مقابلش گشوده بود. سخن او که «مَا رَأَیْتُ إِلاّ جَمِیلاً» نشان از رضایت تامّ از قضای الهی و نگریستن پیروزی در تمام تاریخ آینده داشت.
  • حُرّ بن یزید ریاحی نمادی از بصیرت تاریخی و امکان بازگشت و توبه است. او متوجه شد که سیاست و دیانت نباید از هم جدا شوند و در عین اینکه جزو لشکر دشمن بود، دل حیا و ادب داشت و همین او را به سوی توبه هدایت کرد. حُرّ با انتخاب راه امام حسین، خود را میان بهشت و دوزخ مخیّر دید و به سوی بهشت (حضور در تاریخی که با امام آغاز شده) شتافت. انتخاب او نه تنها انتخاب یک انسان، بلکه مقایسه‌ای است که انسانیت بین دو جبهه (جبهه امام و جبهه دشمن) انجام داده است. حُرّ به نمایندگی آزادگان عالم، شرط حریت و آزادگی را متذکر شد و نشان داد که نباید به بهانه قراردادهای اجتماعی یا حاکمیت ظلمانی، حقارت را پذیرفت. تحولی که در حُرّ ایجاد شد، نمونه‌ای از تحول انقلابی است که افکار را از اسارت عادات و تنگناهای تاریخی آزاد می‌کند و مرزهای حقیقت را باز می‌نماید. حُرّیت او در این دنیا به او کمک کرد تا فراتر از مذهب خود، متوجه حقیقت راه امام حسین شود.
  • شهدا مانند اصحاب امام حسین و یاران امام خمینی، متوجه حضور تاریخی زمانه خود بودند و با شهادت خود حضور بیشتری در این تاریخ پیدا کردند. آن‌ها آینه حقایق و افق آینده هستند. شهدا پس از شهادت، با مردم حرف می‌زنند و به کسانی که در راه آن‌ها هستند بشارت می‌دهند.
  • مقایسه امام حسین با افرادی مانند عبدالله بن عباس و محمد حنفیه نشان می‌دهد که دلسوزی و تحلیل صرفاً بر اساس معادلات دنیایی، با درک هدف تاریخی و رسالت الهی امام متفاوت است. آن‌ها ادامه زندگی امام را می‌خواستند، اما متوجه آغاز تاریخ دیگری که امام در نظر داشتند، نبودند.
  • خطر جهل مقدس و زهد ریایی در مقابل فهم انسانیت و روح دین قرار دارد. کسانی که در ظاهر دین متوقف می‌شوند، در فهم انسانیت نابینا می‌گردند و ممکن است ناآگاهانه در مقابل حقیقت قرار گیرند.
  • ایمان به غیب به معنای حس حضور خدا در مناسبات و دیدن تجلی اراده الهی در تاریخ است. انسان متفکر کسی است که متوجه حضور خاص اراده الهی در زمانه است. انسان تنها با قرار دادن خود ذیل اراده الهی می‌تواند خود را در تقدیر الهی حاضر کند.
  • قرآن و اهل بیت فراتاریخی هستند و برای هر روز ما حرف دارند. برای درک حقیقت انسانی، لازم است انسان‌ها خود را در نسبت با انسان‌های برگزیده و معصوم معنا کنند و با آن‌ها رابطه روحی برقرار نمایند. اولیای الهی راه‌هایی به سوی حقیقت هستند که ما را به خودمان نزدیک می‌کنند.
  • با وجود تلاش غرب برای ایجاد یأس فرهنگی و تسخیر روح جوانان، تمدن آینده ظرفیت جای دادن حُرّهای زیادی را دارد و نباید از جوانان ناامید بود.
  • ماندن بر تعهد نسبت به انقلاب و پایداری بر عهد الهی، عامل گشوده شدن تاریخی بیرون از تاریخ جاهلیت است. این پایداری در مقابل نزاع‌ها موجب بلوغ انقلاب اسلامی می‌شود.
  • نزدیک کردن مردم به امام حسین می‌تواند باعث بازخوانی زندگی و رهایی از فضای بی‌معنایی و پوچی شود.

 

پادکست بر اساس کتاب معنای درک حضور تاریخی اصحاب امام حسین علیه السلام نوشته استاد طاهرزاده تهیه شده است

 

 

دانلود پادکست با لینک مستقیم 

  • سعید

پادکست 

 

 

دانلود پادکست با لینک مستقیم 

 

این منابع گزیده‌هایی از فصل دوم  هستند که خاطرات دوران کودکی راوی و زندگی خانوادگی او در سیاتل در اواسط قرن بیستم را شرح می‌دهند. این دوره با وقایع تاریخی مهمی مانند جنگ سرد، بحران موشکی کوبا، و جنبش حقوق مدنی همزمان بود، و راوی به عنوان بخشی از نسل بیبی‌بومرها در دوره‌ای از رفاه و خوش‌بینی رشد کرد. او از این وقایع از طریق اخبار تلویزیونی (CBS Evening News) و مطالب آموزشی در مدرسه، مانند فیلم‌هایی از هیروشیما و تمرینات پناه‌گیری، آگاه می‌شد. پرتاب اسپوتنیک توسط روسیه و پاسخ ایالات متحده با تأسیس ناسا و آرپا نیز ذکر شده است. رئیس جمهور کندی و برنامه فضایی او نیز مورد اشاره قرار گرفته‌اند.

شهر سیاتل در این زمان به سرعت در حال گسترش به حومه شهر بود. شرکت بوئینگ به عنوان یک تولیدکننده مهم هواپیما در حال رشد بود. محله راوی، ویو ریج (View Ridge)، و مدرسه ابتدایی آن توصیف شده‌اند. منابع به وجود تبعیض و میثاق‌های نژادی در برخی محله‌های سیاتل اشاره می‌کنند که مانع زندگی سیاه‌پوستان در آنجا می‌شد.

خانواده راوی به شدت بر اساس کار سخت، روال‌های مشخص، و ارزش‌های خانوادگی سازماندهی شده بود. والدین، به ویژه مادر، دیدگاه روشنی برای تحصیلات و فعالیت‌های اجتماعی فرزندان داشتند و خانواده گیتس به عنوان یک مدل موفق ذکر شده است. فعالیت‌های روزمره مانند کارهای خانه به عنوان "آیین‌های مقدس" توصیف شده‌اند. والدین در مورد انتظارات تحصیلی و نحوه حل اختلاف با فرزندان خود صحبت می‌کردند. مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی و غیرانتفاعی مانند Junior League و United Way نیز بخشی مهم از زندگی خانوادگی بود و فلسفه "سرپرستی خوب" مادر مورد تأکید قرار گرفته است.

راوی به یادآوری رویدادهایی مانند نمایشگاه جهانی "قرن ۲۱" در سیاتل است که پیشرفت آمریکا در علم و فناوری را به نمایش می‌گذاشت و بر دیدگاه او در مورد آینده تأثیر گذاشت. پیام نمایشگاه در مورد فضا، سفر، فناوری و صلح بود. فعالیت‌های خانوادگی نیز شامل سفرها و سنت‌هایی مانند سفر به کلبه‌های Cheerio، بازی‌های Cheerio Olympics، و ساخت کارت‌های دست‌ساز برای کریسمس بود.

منابع همچنین به برخی چالش‌های اجتماعی اشاره دارند، از جمله تبعیض نژادی و آلودگی دریاچه واشنگتن.

  • سعید

 

پادکست

 

دانلود پادکست با لینک مستقیم

 

این متن خلاصه‌ای از بخش‌هایی از منبع شما را ارائه می‌دهد که بر روی خانواده نویسنده، به ویژه مادربزرگ او (گامی)، پدرش (بیل گیتس پدر) و مادرش (مری مکسول) تمرکز دارد.

منبع با توصیف مادربزرگ نویسنده، گامی، و علاقه او به بازی‌های کارتی آغاز می‌شود. گامی در بریج و گو فیش مهارت داشت و دیگران از توانایی او در این بازی‌ها شگفت‌زده می‌شدند. نویسنده معتقد بود که این مهارت ممکن است هدیه‌ای خدادادی باشد. گامی یک مسیحی معتقد به علم الهی بود که از ایمانش قدرت می‌گرفت و معتقد بود که هویت واقعی در روح است، نه در ماده. آنها سالروز تولد را پیگیری نمی‌کردند. گامی شخصی با اصول بود که زندگی ساده‌ای داشت، وقت و پول خود را صرف کمک به دیگران می‌کرد. او عاری از فریبکاری بود و با اینکه اغلب باهوش‌ترین فرد در جمع بود، اجازه می‌داد دیگران بدرخشند. او کمی خجالتی بود اما اعتماد به نفس درونی داشت. گامی دو ماه قبل از تولد پنج سالگی نویسنده در 59 سالگی بر اثر سرطان درگذشت. او به دلیل اعتقاداتش به علم الهی، از درمان‌های پزشکی مدرن خودداری کرده بود. پس از مرگ پدربزرگ، گامی به نویسنده و خواهرانش محبت و توجه نشان داد و برای آنها کتاب می‌خواند و به آنها کمک می‌کرد خواندن را یاد بگیرند. او خانه‌ای در محله سطح بالای ویندرمر در سیاتل داشت که در آن استخر و زمین مینی‌گلف بود. گامی در بازی‌های دیگری مانند مونوپولی، ریسک، کانسنترریشن و پازل اره‌ای نیز رقابت می‌کرد. او از بازی‌های کارتی برای آموزش استراتژی و تحلیل استفاده می‌کرد. نویسنده متوجه شد که مهارت گامی صرفاً شانس نیست، بلکه ناشی از مغز آموزش‌دیده اوست. گامی به نویسنده آموخت که "هوشمندانه فکر کند". نویسنده حدود پنج سال طول کشید تا با آموختن از گامی، در بازی‌های کارتی به طور مداوم برنده شود. علاقه نویسنده به مهارت گامی در بازی‌های کارتی، علاقه او را به حل مسئله افزایش داد.

پدر نویسنده، بیل گیتس پدر، مردی قدبلند (شش فوت و هفت اینچ) و با آرامش و ادب بود. او در برخورد با مردم قاطع و هدفمند بود. او یک وکیل بود و یک بنیاد خیریه را اداره می‌کرد. او در پرسیدن آنچه می‌خواست خجالتی نبود و به دنبال یک شریک رقص بود. او در سال 1946 در دانشگاه واشنگتن با مادر نویسنده، مری مکسول، ملاقات کرد. او یکی از کهنه‌سربازان بود که از تسهیلات قانون G.I. برای تحصیل استفاده می‌کرد. او از یک دوست خواست به او در پیدا کردن یک شریک رقص کمک کند و دوستش مری مکسول را معرفی کرد. پدر 6'7" و مادر 5'7" قد داشت. پدر گفت: "بیایید قرار بگذاریم" و آنها دو سال بعد ازدواج کردند. او به عنوان فردی عمدی و بی‌تفاوت به عمل‌گرایی توصیف شده است، گاهی حتی در مسائل قلبی. پدر نویسنده متولد حدود سال 1925 بود. او در سن 19 سالگی از آموزش نظامی نامه می‌نوشت. او به نیروی ذخیره ارتش پیوست و در پایان سال اول دانشگاهش به خدمت فراخوانده شد. او در ژوئن 1944 به نورماندی رفت. او نام خود را از ویلیام هنری گیتس سوم به "جونیور" تغییر داد زیرا "سوم" برای پسر یک فروشنده مبلمان بیش از حد مجلل به نظر می‌رسید. پدر به عنوان یک وکیل محلی و سپس وکیل شهر در برمرتون کار کرد و سپس برای شغل و زندگی بهتر به سیاتل نقل مکان کرد. او به مردم در طلاق و پرونده‌های دادگاه پلیس کمک می‌کرد.

مادر نویسنده، مری مکسول، در ابتدا با پخت کیک و فروش اوراق قرضه جنگی درآمدی ناچیز کسب می‌کرد. او همسر بانکدار/صاحب کارخانه چوب بود. او نیز کارت بازی می‌کرد و تفاوت‌های اجتماعی را با مهارت خود از بین می‌برد. استعداد او در این بازی‌ها از گامی به او و مادرش منتقل شده بود. او نیز مانند گامی مسیحی معتقد به علم الهی بود و از ایمانش قدرت می‌گرفت. او در اعتقاداتش سخت‌گیر بود اما ایمان خود را به دیگران تحمیل نمی‌کرد. او در نبراسکا بزرگ شده بود. او در دانشگاه واشنگتن تحصیل کرد و پس از فارغ‌التحصیلی پدر در سال 1950 فارغ‌التحصیل شد. او دو سال از پدر نویسنده بزرگتر بود و حدود سال 1923 متولد شده بود. مادر فردی منظم بود که علاقه‌مند به امور دولتی بود و کمپین بسیار منظمی برای منصب منشی دولت دانشجویی در دانشگاه واشنگتن ترتیب داد. او با اختلاف زیادی بر رقبای خود پیروز شد. او از تبریکات و نامه‌ها نگهداری می‌کرد. مادر معتقد بود که درک مسائل، تفکر و یادگیری مداوم، و دستیابی به موفقیت با صداقت و انصاف در یک رابطه اهمیت دارد. او و پدر نویسنده مذاکرات خصوصی برای حل اختلافاتشان داشتند اما در انظار عمومی جبهه واحدی از خود نشان می‌دادند. مادر ثبت‌کننده دقیق وقایع زندگی، آلبوم‌های عکس، موسیقی‌های مدرسه، بریده‌های روزنامه و تلگرام‌ها بود.

فرهنگ خانواده حول محور بازی‌های کارتی شکل گرفته بود که به یک فعالیت رقابتی تبدیل شد. یادگیری و پیشرفت شخصی در این خانواده بسیار ارزش داشت. ایمان به علم الهی در گامی و والدین نویسنده تأثیرگذار بود. خانواده روابط قوی داشتند. والدین با شخصیت‌های متفاوتشان یکدیگر را تکمیل می‌کردند. خانواده از برمرتون به سیاتل نقل مکان کردند.

نویسنده، بیل گیتس جونیور، با بازی‌های کارتی وارد فرهنگ خانواده شد و در کودکی "تری" یا "جونیور" نامیده می‌شد. او از سن پنج سالگی گو فیش بازی می‌کرد و هزاران دست بازی را انجام داد. او از مهارت گامی در بازی‌ها شگفت‌زده بود. گامی به او خواندن را یاد داد. او در کودکی انرژی زیادی داشت و به سختی آرام می‌گرفت. مادرش نگران او بود. او در چهار سالگی به عنوان "کودکی تازه‌پرخاشگر و سرکش" توصیف شد. او انرژی خود را به مهارت گامی در بازی‌های کارتی هدایت کرد. او به خواندن، ریاضی، تنها بودن، و جنبه‌های مختلف زندگی علاقه داشت. والدینش با انرژی بیش از حد فعال، مغز فعال، و گاهی اوقات متضاد و طوفانی او دست و پنجه نرم می‌کردند.

 

دانلود پادکست با لینک مستقیم

  • سعید